برنامههای تلویزیون بدون حضور ستارهها، جذابیتی نداشت و همین عامل باعث شد در سالهایی که تغییرهای اساسی در مدیریت شبکهها و برنامهسازی، اصل جذابیت را به عنوان یک عنصر کلیدی در نظر میگرفت فقدان ستارهها در شبکهها جبران شود.
در همین سالها البته سهم ورزشکارها و چهرههای تلویزیونی بیشتر از ستارههای محبوب و مشهور سینما بود. اما «عبور شیشهای» توانسته پای ستارگان سینما و موسیقی را به شبکه تهران باز کند.
مهمترین عامل جذابیت این برنامه، همین ویژگی منحصر به فرد است.
ستارهها
این خیلی خوب است که مسئولان شبکههای تلویزیونی پذیرفتهاند که میشود در یک برنامه زنده و پرمخاطب به سراغ ستارههای سینما رفت و با آنها گفتگو کرد. حتی اگر بخشی از سؤالها درباره زندگی خصوصی آنها باشد.
اینها دقیقا چیزهایی هستند که مردم دوست دارند در تلویزیون ببینند. آنها از دیدن ابوالفضل پورعرب (که سالها از مصاحبه گریزان بوده) یا محمدرضا فروتن (ستارهای که محبوبیت زیادی دارد) و... در «عبور شیشهای» لذت میبرند.
از این که رضا رشیدپور از پورعرب درباره ماجرای دستمزد عوامل نمایشی که کارگردانی کرده بود، میپرسد احساس رضایت میکنند. رشیدپور تلاش میکند از مرزهایی که در چنین برنامههایی وجود دارد عبور کند، سؤالهای کلیشهای را کنار بگذارد و میهمان برنامهاش را در موقعیت تازهای قرار بدهد.
موقعیتی که برای مخاطب، جذابیت زیادی دارد. به عبارت دیگر، پر کردن جای خالی سؤالاتی که پیش از این قرار بود در «صندلی داغ» مطرح شود.
امتیاز «عبور شیشهای» همین فرار از کلیشهها است. اولین قدم برای تجربه فضایی تازه، دعوت از چهرهها و ستارههایی است که کمتر مقابل دوربین تلویزیون دیده شدهاند.
آنهایی که به راحتی حاضر به گفتگو نمیشوند و رشیدپور میتواند آنها را به برنامهاش دعوت کند.
او از طیفهای مختلف میهمان دعوت میکند و این تنوعی دوست داشتنی به برنامه میدهد؛ تنوعی که باعث میشود علاقهمندان سینما، تلویزیون، موسیقی و... پای این برنامه زنده بنشینند.
اما رشیدپور باید قبل از هر چیزی، چنان حرمت شخصی و خانوادگی میهمانش را حفظ کند که سایر ستارهها هم رغبتی برای حضور در برنامه داشته باشند. طرح سؤالات بیربط و شوخیهای حرمتشکن میتواند لطمههای جدی به برنامه بزند.
شیوه اجرا
چند سال است مجریهای شبکههای داخلی با الگو گرفتن از مجریهای موفق خارجی، تلاش میکنند شیوههای تازهای را در اجرا تجربه کنند. صمیمت، حاضر جوابی و رکگویی یکی از ویژگیهایی است که مجریهای نسل تازه به آن گرایش نشان میدهند.
رضا رشیدپور هم از نسل مجریهایی است که از حالت خشک و رسمی فاصله میگیرند و سعی میکنند با مخاطب ارتباطی صمیمانه برقرار کنند. اما این ویژگی برای تبدیل شدن به یک مجری ایدهآل کافی نیست.
اطلاعات رشیدپور در بعضی محدودهها، ابتدایی و ناقص است. گاهی درباره بهترین بودن میهمانش یا کارنامه حرفهای او بیش از حد اغراق میکند. البته این جنس تعریف و تمجیدها در تلویزیون متداول است و مجریها خیلی راحت از هر بازیگر یا خوانندهای به عنوان هنرمندی استثنایی ستایش میکنند!
سادهپسندی بیماری خطرناکی است و رسانه تاثیرگذاری مثل تلویزیون نباید ترویج دهنده این نوع تفکر باشد. وظیفه نویسنده برنامه یا طراح سؤالها این است که به مجری اطلاعات کافی درباره میهمان برنامه بدهند. قطعاً این اطلاعات محدود به محل زندگی فلان ستاره در زمان کودکی یا تعداد سریالهایی که بهمان بازیگر بازی کرده، نیست.
در اغلب برنامههای مشابه با «عبور شیشهای» فقدان نگاه حرفهای حس میشود. در این برنامهها نوعی ذوقزدگی عوامانه نسبت به چهرههای مشهور و شناخته شده وجود دارد که باعث میشود حتی یک بازیگر درجه دوی تلویزیونی به عنوان هنرمندی برجسته به مردم معرفی شود.
رضا رشیدپور ثابت کرده که چندان تابع معیارهای حرفهای نیست و ترجیح میدهد به سراغ عناصر و مفاهیمی برود که برای مخاطب تلویزیون جذاب است. به همین دلیل، گاهی جسارت او در صحبت کردن با میهمان برنامه، کمی رنگ توهین پیدا میکند که مشخص است عمدی نیست!
اگر «عبور شیشهای» نویسنده یا کارگردان داشت که به شهرت و محبوبیت از منظری حرفهای نگاه میکرد، قطعاً سؤالهای برنامه و فضای آن کمی جدیتر میشد. درست است که زندگی خصوصی ستارهها برای مردم جذاب است، اما پرداختن به این بخش از زندگی این افراد، هنری میخواهد که همه ندارند!
شعارزدگی
با همه اینها، میتوان ضعفهای «عبور شیشهای» را به پای کم تجربگی سازندگانش گذاشت. هنوز این نوع برنامهسازی در سیما جوان است.
با محدودیتهایی که وجود دارد، میتوان حدس زد که کار سازندگان «عبور شیشهای» با چه دشواریهایی همراه است. اما اینها دلیل نمیشود که نقاط ضعف این برنامه را فراموش کنیم!
سازندگان «عبور شیشهای» با همه جسارتشان، در دعوت از چهرههای شناخته شده محتاط عمل کردهاند و کمتر به سراغ زنانی رفتهاند که در عرصههای مختلف به موفقیت رسیدهاند.
اخلاقگرایی خاص «عبور شیشهای» هم گاهی آزاردهنده است. این جنس اخلاقگرایی به نوعی سعی دارد واقعیات را طوری دیگر نشان دهد.
یکی از سؤالهای مهم رشیدپور از میهمانانش میزان دستمزد آنها است.او تلاش میکند به بینندگان برنامه، تلقین کند که ستارگان سینما با وجود دستمزدهای چند میلیونیشان، خیلی هم وضعشان خوب نیست و گاهی میان دو پروژه ماهها بیکار میمانند، در حالی که هیچ دلیلی ندارد که در هر قسمت بخشی از برنامه به چنین مسئلهای اختصاص یابد.
«عبور شیشهای» موفقیتش را مدیون جسارتش است و با اجرایی متینتر و دوری از شعار میتواند به توفیق بیشتری هم دست یابد. در غیر این صورت همان بلایی که سر چند برنامه پربیننده سیما آمد در انتظار «عبور شیشهای» هم خواهد بود؛
اینکه برنامهای که با شکستن برخی قواعد گل کرده، به مرور خود تبدیل به کلیشهای میان انبوه برنامههای کلیشهای سیما شود.